دوست دارم اول کارمو با نام و یاد خدا شروع کنم خدایی که بزرگترین نعمت ها رو به ما داده و ما خیلی در حقش داریم کوتاهی میکنیم ایشالا که هر کسی به مراد دلش برسه
مینویسم بر آغوش برگ ها کس نتواند رسد بر بزرگیه الله..................
من آپ هایی که میذارم همشون حالت روحیه خودم در همون زمانه الان خیلی خوشحالم و میدونم آینده روشنی در انتظارمه.......
چند بیتی از دیوان حافظ مینویسم بخونین جالبه....
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تورا در دل بود
آه از این جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن ناز و تنعم که در آن محفل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی منو دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم میدیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مساله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه ی کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود